به گزارش 7سینما به نقل از کافه سینما: جمشید مشایخی برای دلجویی از لیونل مسی به اسپانیا سفر میکند. استاد جمشید مشایخی هنرمند بزرگ تئاتر، سینما و تلویزیون به عنوان سفیر صلح و دوستی ایران از سوی باشگاه استقلال به اسپانیا سفر میکند. در همین راستا با هماهنگی علی فتحاللهزاده، مدیرعامل باشگاه استقلال استاد جمشید مشایخی برای دلجویی از لیونل مسی به اسپانیا میرود تا به عنوان سفیر فرهنگی ایران از سوی باشگاه استقلال این مهم را به انجام برساند. * پیغام مردم ایران را به مسی میرسانم جمشید مشایخی درباره سفرش به اسپانیا به عنوان سفیر فرهنگی ایران از سوی باشگاه استقلال اظهار کرد: اتفاقاتی که طی این چند روز صورت گرفت من را به شدت ناراحت کرد تا اینکه از سوی دکتر فتحاللهزاده به بنده پیشنهاد شد تا به عنوان سفیر فرهنگی ایران به اسپانیا سفر کرده و پیغام مردم ایران را به گوش این بازیکن بزرگ برسانم که بنده هم با آغوش باز از این پیشنهاد استقبال کردم. مشایخی افزود: اگر من به عنوان سفیر فرهنگی ایران به اسپانیا میروم پیغامم تنها حرف جمشید مشایخی نخواهد بود، بلکه حرف دل ملت ایران را به این بازیکن خواهم رساند. این هنرمند ارزنده در ادامه افزود: آن عدهای که به مسی توهین کردند هرگز ایرانی نبودند چرا که ایرانیان فرهنگ، ادب و تمدن بی نظیری را در دنیا دارند. امیر قلعهنویی نیز درباره سفر مشایخی به اسپانیا گفت: این حرکت، کار بزرگی است. خوشحالیم که این اتفاق از سوی باشگاه استقلال انجام می شود. باشگاه استقلال یک باشگاه فرهنگی و ورزشی است و با این حرکت باردیگر این نکته مهم را به اثبات رساند. سرمربی استقلال در ادامه با تمجید از ارزشهای این هنرمند بزرگ گفت: استاد جمشید مشایخی پهلوان هنر است و واقعا واژه هنرمند برایشان کم است. ایران و ایرانی به داشتن چنین فرد بزرگی افتخار میکند. خرسند از این هستیم که این مرد بزرگ به عنوان سفیر فرهنگی ایران از سوی باشگاه استقلال به اسپانیا سفر میکند. به گزارش سایت باشگاه استقلال، علی فتحاللهزاده هم به عنوان بانی این حرکت پسندیده درباره سفر مشایخی به اسپانیا گفت: از فرصت پدید آمده در جام جهانی برزیل باید از همه جهات استفاده کرد. محبوب ترین نمایندگان عرصه فرهنگ باید معرف ویژگی ای ملی و میهنی ما باشند. استاد مشایخی همه ممیزههای لازم را دارا هستند .ایشان بعنوان سفیر صلح و دوستی مردم ورزش دوست ایران برای پاک کردن خاطره برخورد نامناسب با لیونل مسی در گام اول به اسپانیا- شهر بارسلون - خواهند رفت تا پیغام آور و حامل روح لطیف و انسانی ایرانیان باشد. از سوی دیگر جمشید مشایخی گفت: خوشحالم که به نمایندگی از مردم ایران به سراغ مسی میروم. این بازیگر در گفتوگو با ایسنا، اظهار کرد: شامگاه گذشته، جلسهای با آقای فتحاللهزاده مدیرعامل باشگاه استقلال داشتیم و از من خواسته شد به نمایندگی از مردم ایران برای دلجویی از مسی به سراغ او بروم. وی افزود: مردم ایران از موضوع پیش آمده ناراحت هستند و اشتباه و خطای عدهای همه را غصهدار کرده است. ما ملت با فرهنگی هستیم و برای تلافی این خطا باید کاری کنیم تا بدانند این افراد ایرانی اصیل نبودند. مشایخی خاطر نشان کرد: باشگاه استقلال پیگیر این سفر است و به دنبال این هستند تا در آرژانتین و یا اسپانیا ملاقات را برقرار کنند و من به همراه آقای فتحاللهزاده عازم این سفر خواهیم شد. وی انتخابش برای این سفر را افتخاری دانست و گفت: لطفی است که دوستان به من بیادعا داشتند. این بازیگر پیشکسوت با بیان اینکه از دوران کودکیاش به فوتبال علاقهمند بوده است، اظهار کرد: عاشق فوتبال و کشتی بودم و به تماشای این مسابقات میرفتم و حتی همسرم هم در این دو ورزش کارشناس شده است و با هم در این خصوص بحث و تبادل نظر میکنیم. وی با اشاره به دیدارش با ناصر حجازی در روزهای آخر حیاتش گفت: دیداری بود که ایسنا تدارک دیده بود و برایم بسیار خاطرهانگیز بود. حضور در کنار اسطوره فوتبال که در آن شرایط سخت بسیار با روحیه و امیدوار بود. مشایخی که هفته گذشته به صورت تلفنی در برنامه 90 درباره مسی به اظهار نظر پرداخته بود، اظهار کرد: به اتفاق پسر و همسرم هر هفته این برنامه را دنبال میکنم و از دیدن کامنتهایی که برای مسی گذاشته بودند و گزارشی که در برنامه هفته گذشته پخش شد، بسیار ناراحت شدم. میلیونها نفر عاشق این بازیکن در مملکتمان هستند و نباید کار این چند نفر را به حساب همه نوشت. در شرایطی که بزرگان زیادی در ادب در کشورمان داشتهایم که در دنیا بینظیر هستند، وقوع چنین اتفاقاتی بسیار تأسفبرانگیز است.
[url=http://pcobux.pcomoney.com/?r=mj2013][img]http://pcobux.pcomoney.com/includes/img/120x240.gif[/img][/url]
«شب حادثه»؛ از امروز در مشهد
محمدجوادآبجوشک: به گزارش “پایگاه اطلاعرسانیمشهدتئاتر" از سه شنبه26آذرماه تا 13دی ماه نمایش «شب حادثه» به کارگردانی مجید بخششیان در ساعت17.30و 19 دردو نوبت در حوزه هنری واقع (بین هاشمیه 20 و22 ) اجرا میشود.
در این نمایش سجاد انتظاری و امیربشیری بازی میکنند.
قابل ذکر است برای رزرو بلیت با شماره09154754968 تماس بگیرید.
[url=http://pcobux.pcomoney.com/?r=mj2013][img]http://pcobux.pcomoney.com/includes/img/120x240.gif[/img][/url]نمایشنامه نویسان مشغول کارند!
به گزارش "پایگاه اطلاعرسانی مشهد تئاتر" سومین و آخرین مرحله نشستهای درام نویسان مشهد با همت موسسه افرینش های آستان قدس رضوی جمعه و شنبه (22 و 23 آذرماه) با حضور اساتید کارگاهها دکتر سعید اسدی و بهزاد صدیقی در محل مکتب هنر رضوان برگزار میشود.
حامد امانپور قرایی، سید جواد اشکذری و رئوف دشتی به صورت کامل نمایشنامهشان را ارائه کردهاند و کیوان صباغ، صحرا رمضانیان، عباس جانفدا، مسعود عقلی و مهدی سیمریز بخشی از آثار خود را خواهند خواند و مورد بررسی قرار خواهند گرفت.
این آثار مكتوب نمايشی که با موضوع سيره و معارف رضوی است، همین امسال در قالب کتاب چاپ خواهد شد.
[url=http://pcobux.pcomoney.com/?r=mj2013][img]http://pcobux.pcomoney.com/includes/img/120x240.gif[/img][/url]زندگی رنگاش پریده
یاداشت سهند خیرآبادی، نویسنده "شهربازی"
به بهانه اجرای این نمایش در مشهد
مشهد تئاتر- شهر بازی، برایِ من در حکمِ یک مُعمای «گفتم گفت» در اشعار حافظ را داشت. در اشعارِ حافظ، دیالوگ ها هیچگاه به قصدِ مطلوب کاربرد ندارند؛ بلکه قصد از گویشِ آنها رسیدن به یک نتیجه است که در نهایت با اسمِ خودِ شاعر به اتمام می رسد. به عنوان مثال، «گفتم غمِ تو دارم، گفتا غمات سر آید/ گفتم که ماه من شو، گفتا اگر بر آید» قرار است به معمایی ختم شود، که خودِ شاعر نیز در انتها آن را برایِ مخاطب باز نمی کند. زمانی که شاعر می گوید: «گفتم زمان عشرت، دیدی که چون سر آمد/ گفتا خموش حافظ، کاین غصه هم سر آید» بدونِ شک یک قصه ی نا تمام است.
در این نمایشنامه، سعی بر همین بود. جدالِ زن و مردی که مدام با هم «گفتم گفت» می کنند و در نهایت نیز نتیجه ای به دست نمی آورند، به غیر از یک رفتنِ چند روزه ی زن، به پیشِ دوستاش. این بر ایام بسیار مهم بود که «فهم» و «جهالت»، مدام با هم حرکت کنند. جهالت از برایِ نفهمیدنِ چیزهای فهمیدنی و فهم، از برایِ یک راهِ حلِ تازه برایِ زندگیِ به پایان رسیده.
شاید بسیاری از کسانی که در کنارِ هم زندگی می کنند، از با هم بودن خسته باشند؛ شاید بسیاری از انسان هایی که زندگیِ مشترک دارند، به دنبالِ یک راهِ فرارِ ذهنی به دور از خیانت باشند... کاراکترهای نمایشِ شهر بازی، اصلن به دنبالِ طلاق یا این موضوعاتِ دمِ دستی نیستند؛ بلکه آنان عاشقِ یکدیگرند. آنها محال است که بتوانند یکدیگر را ترک کنند و در کنارِ این شرایط، آن ها، از با هم بودن لذتِ کافی را نمیبرند. پس باید چه کنند؟ به قولِ حافظ: «گفتم خوشا هوایی، کز باد صبح خیزد/ گفتا خنک نسیمی، کز کوی دلبر آید» آنها منتظرِ یک اتفاق از سویِ کویِ دلبر هستند. همین اتفاق نیز می افتد. اتفاقی به اسمِ «تولد».
شاید هیچ روزی در زندگیِ انسان ها، زمانی که به خطِ مستقیم و یک نواختِ زندگی می رسند، بیشتر از روزِ تولد آن ها را به فکر فرو نبرد. فکرهایی نظیر: «یک روزِ خوب» یا اینکه «امسال برایِ خودم یه جشنِ معرکه می گیرم» یا اینکه «امسال قرارِ چه کادویی گیرم بیاد؟» و هزار چیزِ دیگر... شاید انسان های دیگری نیز هستند که در این روز کارِ خاصی را انجام ندهند، اما حداقل در این روز فکر می کنند. برایام روزِ تولد بسیار مهم بود، زیرا در این روز است که انسان به فکرِ یک سرگرمی می افتد.
حال سرگرمی در شهر بازی چگونه خود را جلوه گر می سازد؟ چگونه انسان قرار است خود را برایِ لحظه ای بی خیال و فراری از دنیایِ پیچیده و منحوسِ دنیا قرار دهد؟ بازی!... بازی بهترین و مناسب ترین راهِ حل برایِ فرار از مشکلات است. بازی منجر به خنده می شود و خنده به قولِ زیگموند فروید، اقتصادی ترین راهِ تخلیه ی لیبیدو است. حال هر دو کاراکترِ نمایشنامه شهر بازی، که مملوء از مزخرفاتِ روزمره زوریِ زندگی هستند، در روزِ تولدِ یکدیگر، که «اتفاقن» یک روز است، تصمیم به بازی کردن می گیرند. بازیای که در آن مدام نقش عوض می کنند و به قولِ «میلان کُندرا» به آن بازیِ اِستارت اِستُپ می گویند.
از همه چیز که بگذریم، شهر بازی، برایام نمونه ی خوبی از زندگیای است که مدام تجربه اش کرده ام. چه در فیلم، چه در رمان و چه در خوانشِ متن و حتا در زندگی... زندگیای که می تواند فراز و فرود نداشته باشد و قراری در پیاش رنگی بر خود نبیند. این رنگ پریده گیِ زندگی، چیزی نیست که بتوان در یک کلام یا یک پاراگراف توضیح داد. باید برایاش حداقل متنی طولانی نوشت. متنی پُر رنگ، برایِ رنگِ پریده زندگی...
بعضی وقتها از نویسنده سوال می پرسند: «چی شد که این متنو نوشتی؟»
و برایِ جواب باید گفت: «رفیق، بیا به جام زندگی کن تا بفهمی.»
سهندِ خیرآبادی/ آذر ماه نود و دو
[url=http://pcobux.pcomoney.com/?r=mj2013][img]http://pcobux.pcomoney.com/includes/img/120x240.gif[/img][/url]